اینجا همه چی در همه!!!!

شماره 2 u love me


وقتی که نوجوان بودم، یک شب با پدرم در صف خرید بلیط سیرک ایستاده بودیم. جلوی ما یک خانواده پرجمعیت ایستاده بودند. به نظر می رسید وضع مالي خوبي نداشته باشند . شش بچه مودب که همگی زیر دوازده سال داشتند و لباس هايي کهنه در عین حال تمیـز پوشیده بودنـد. دوتا دوتا پشت پدر و مادرشان، دست همدیگر را گرفته بودند و با هیجان زيادي در مورد برنامه ها و شعبده بازی هایی که قرار بود ببینند، صحبت می کردند.
وقتی به باجه بلیط فروشی رسیدند، متصدی باجه از پدر خانواده پرسید: چند عدد بلیط می خواهید؟ پدر خانواده جواب داد: لطفاً شش بلیط برای بچه ها و دو بلیط برای بزرگسالان. متصدی باجه، قیمت بلیط ها را اعلام كرد .
پدر به باجه نزدیکتر شد و به آرامی از فروشنده بليط پرسید: ببخشید، گفتید چه قدر ؟!متصدی باجه دوباره قیمت بلیط ها را تکرار کرد. ناگهان رنگ صورت مرد تغيير كرد و نگاهي به همسرش انداخت . بچه ها هنوز متوجه موضوع نشده بودند و همچنان سرگرم صحبت در باره برنامه هاي سيرك بودند . معلوم بود که مرد پول کافی نداشت. و نميدانست چه بكند و به بچه هايي كه با آن علاقه پشت او ايستاده بودند چه بگويد . ناگهان پدرم دست در جیبش برد و یک اسکناس بیست دلاری بیرون آورد و روی زمین انداخت. سپس خم شد و پول را از زمین برداشت، به شانه مرد زد و گفت: ببخشید آقا، این پول از جیب شما افتاد! مرد که متوجه موضوع شده بود، همان طور که اشک از چشمانش سرازیر می شد، گفت: متشکرم آقا.
مرد شریفی بود ولی درآن لحظه برای اینکه پیش بچه ها شرمنده نشود، کمک پدرم را قبول کرد...
بعد از این که بچه ها به همراه پدر و مادشان داخل سیرک شدند، من و پدرم آهسته از صف خارج شدیم و به طرف خانه برگشتيم و من در دلم به داشتن چنين پدري افتخار كردم و آن زيباترين سيركي بود كه به عمرم نرفته بودم .
ثروتمند زندگی کنیم به جاي آنكه ثروتمند بمیریم.

نوشته شده در جمعه 21 مهر 1391برچسب:ثروتمند,ساعت 16:20 توسط ShiVa|

چادر سرتون کنین رو بگیرین برین تو خیابون به خانومای بد حجاب تذکر بدین. سکته می کنن

یه آگهی استخدام از طرف یه شرکت معتبر با مدت تماس یک هفته تو روزنامه بدین شمارشم بذارین.

ﺗﻮﯼ ﺗﺎﻛﺴﯽ ﺍﮔﻪ ﻛﻨﺎﺭﺕ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﻛﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﯿﻦ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺑﺸﯿﻦ ، ﺑﻬﺶ ﺑﮕﯿﻦ ﻣﮕﻪ ﻧﻤﯿﺎﯼ ؟

ﺍﻭﻥ ﻫﺎﺝ ﻭ ﻭﺍﺝ ﺷﻤﺎ ﺭﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﻛﻨﻪ .

ﺑﻬﺶ ﻓﺮﺻﺖ ﻧﺪﯾﻦ ﻭ ﺑﮕﯿﻦ : ﭼﻪ ﺯﻭﺩ ﺟﺎ ……ﺯﺩﯼ؟

ﺑﻌﺪﺵ ﺩﺭ ﺗﺎﻛﺴﯽ ﺭﻭ ﺑﺒﻨﺪﯾﻦ ﻭ ﺑﺮﯾﻦ

اگر کسی توی خیابون تف انداخت بلافاصله صورتتون رو بگیرید و بگید «اخ» (یعنی آب دهن طرف افتاد رو صورتت و میتونید دعوا راه بیاندازید).

دوست دخترتان را به بیرون ببرید و از مسیرهای دارای گشت ارشاد گذر کنید تا قلب دوست دخترتان بایستد و موجب خنده و شادی شما شود.

قبل از اینکه قربانی بره حموم برید تو حموم سر دوش رو باز کنید(قسمتی که پیچی هست) بعدش تا اونجایی که میشه کره بچپونید توش ولی حواستون باشه زیاد نریزین که سوراخاشو بند بیارید.. خوب حالا ببندینش و منتظر شید طرف بیاد دوش اب گرم بگیره و حسابی چرب بشه

دومین باری که با دوست پسر/دوست دخترتون قرار دارید ، از این پودرا هست که ایجاد دل پیچ و اسهال می کنن ( مُسهِل ) همراتون ببرید و آب میوه یا قهوه ، … بخواهید و وقتی برای هر دو نفرتان خرید در فرصتی مناسب پودر را در آب میوه اَش یا … ریخته و صبر کنید و لذت ببرید
توجه : اگر رابطه تان ادامه دار بود هیچ وقت اعتراف نکنید

روی دیوار سفید خونه همسایه با حروف بزرگ بنویسید: لطفا اینجا چیزی ننویسید

یه مردم آزاری تو روزای امتحان اینکه تو برگه پاسخنامه جوابهارو در هم بنویسی ,بیچاره استاد هی از این صفه به اون صفه می کنه دنبال جواب سوال ۳

توی فروشگاه بارکد همه چیزهایی را که برداشتین رو خط خطی کنید تا اسکن نشه

بچه ها هروقت رفتید سینما فیلمای عشقولانه و احساسی ، یه کوکا کولا ۲٫۲۵ لیتری ببرین با خودتون هر ۵ دقیقه یبار یه قلپ نوشابه یه عاروق مشتی … فیلمو اختصاصی ببینین لذذذتشو ببرین !!!!!

با سارایدار مدرسه رفیق بشید تا وقتی بفهمید سیگار مورد علاقش چیه بعد یک نخ بخرید و توش سیگارت کار بذارید و بهش تعارف کنید .البته طرف زیاد پیر نباشه که ممکنه منجر به مرگش بشه

تو دانشگاه وقتی خانمها واسه خودشیرینی CD فیلم به دفتر فرهنگ می دن بورو اونارو با فیلمهای بالای ۱۸ سال عوض کن که دیگه هوس خودشیرینی نکن

یک شب به دوستت زنگ بزن بگو من برادر فلانی ( دوست دختر طرف ) هستی و یهو سر فحش و بکش بهش اینقدر گیج می شه صدای شمارو تشخیص نمی ده فردا که باهاش بودی حرف و بکش طرف دوست دخترش . از صدای لرزیدن دست و پاش از خنده خودت و خیس می کنی

اگه صندلی شاگرد جلویی فلزی باشه خوراک گرفتن فندک زیرشه

یک آچارآلن(نوعی ابزار)ببرید مدرسه تو زمستون پیچ رادیاتور شوفاژ و شل کنید . ظرف ۱۵ دقیقه کلاس تبدیل به سونای بخار می شه

وقت خلوتی مدرسه تمام پلاکاردهای بالای سر دفاتر مثل مدیر و معاون و آبدارخونه و.. باهم عوض کنید فردا صدای خنده هاش میرسه

تو جمعی که وارد شدین سخت با بقیه روبوسی و سلام تعارف کنین بعد بگین این آنفولانزای نوع A هم مریضی کثیفیه ها ،‌چند روزه مارو از پا درآورده !!!!!

اسم خودتو یواشکی تو گوشی رفیقت به اسم دوس پسرش save کنیو هی دم به دیقه بزنگی قط کنی…

برین سوپر مارکت و یه تخم مرغ بگیرین دستتون و از فروشنده بپرسین این تخم مرغ تضمینیه؟ طرف هم که فکر میکنه کیفیتشو میگی میگه آره . شما هم وسط مغازه وایسین و تخم مرغ رو ول کنین رو زمین و بگین واااااااااااااااااای این که شکست. و سریع از محل حادثه فرار کنین.

چند تا از همکارات میخوان فقط دو سه ساعت اضافه کاری کنند و تو هم داری میری خونه.

بدون اینکه به کسی بگی از تلفن شرکت زنگ بزن به یه رستوران گرون قیمت و این که میگم سفارش بده:

۱- چلوکباب زعفرانی وِیژه سلطانی……. به تعداد……. پرسی ۲۰٫۰۰۰ تومان

۲- سالاد فصل وِیژه………. به تعداد………… ظرفی ۳۰۰۰ تومان

۳- نوشابه خارجی………… به تعداد………… هر عدد ۲۵۰۰ تومان

۴- نوشابه خانواده…. مشکی…. به تعداد………… هرعدد ۸۰۰ تومان

چیز دیگه هم نیاز بود خودت سفارش بده

زنگ بزنید چند تا دوستتون رو دعوت کنید به یه مهمونی ، که قراره یه دوست دیگتون بگیره ، بگید خودش نرسیده و اینا ، مهمونیه خوبیه ، گفته همه رسمی و شیک بیان ، ترجیحا هم دختر باشن تو دعوتیا هم پسر ، بگید برنامه ۹ به بعد هم هست ، و دیگه کاری نکنید ، بقیش خودش جور میشه

توکلاس توپ کاغذی درست کن هی بزن به بچه ها بعد یک گلوله کاغذی و فشرده کن و توش و پر از سوزت ته گرد کن و اونو خیلی آروم لای یک توپ بزرگتر بذار و زیاد مچالش نکن. وقتی بچه ها از اون توپ بازی قبلیت حسابی حرسی شدن این توپ آماده شدرو بزن تو سر کسی که ازش متنفری اونم تا بهش می خوره برش می داره می خواد خوب مچالش کنه و بزنه بهت . طفلک نمیدونه توی اون توپ چندتا سوزن منتظرشن. ماکه حال کردیم شمام امتحان کنیدو ببینید.

نوشته شده در سه شنبه 11 مهر 1391برچسب:بخند بابا,ساعت 19:25 توسط ShiVa|

 

یه سوال توی ذهنمه بدجور !!!

 

تصور کنین رفتین آمپول بزنین بعد اون دکتر آمپول رو وارد بدنتون کرده و داره

 

تزریق میکنه که یه دفعه یه عطسه خفن بکنین …

 

چی میشه اونوخت ؟؟؟

نوشته شده در پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:آمپول,ساعت 20:20 توسط ShiVa|

آیفون ۵ هم اومد ، خاک بر سرت تو که هنوز نیومدی …
.
.
کاش وقتی یه چیز جدید به یخچال اضافه میشد واسمون یه نوتیفیکیشن میومد !
.
.
همه مخترعین میرن بهشت … به جز مخترع زنگ ساعت !!!
.
.
از اینکه فرزندانم در آینده چه باباى باحالی دارند واقعا بهشون غبطه میخورم !
.
.
از این به بعد میخوام یه دستکش آشپزخونه باد کنم هر شب از زیر لحاف بذارم بیرون تا این پشه ها باهاش مشغول باشن سرویس بشن !!!
.
.
فولادی ترین اراده رو کسی داره که برای حفظ سلامتیش به موقع از پای فیس بوک بلند بشه و بره دسشویی …
این آدم به جایی رسیده که لذتهای دنیا براش تموم شدست !!!
.
.
دانشجوی عزیز !
دوست تحصیل کرده ی من !
شمایی که فردا میخواین دکتر مهندس این مملکت بشین !
وااااقعا نمیدونی تو کلاس باید موبایلت رو خاموش کنی ؟
نمی بینی خوابیم !!!

نوشته شده در پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:بخندیم,ساعت 20:18 توسط ShiVa|

به بعضی از دوستان هم باید گفت :
تردمیل میخوای چی کار ؟ اعصاب من که هست !
.
.
اینجور نباشه که هرکی از خونه باباش قهر کرد یک آلبوم بده بیرون …
حالا آلبوم به درک ، قهر کردن با پدر و مادر خیلی کار بدیه …
.
.
دزدگیرای ماشین ها همیشه برای سو تفاهم صداشون بلند میشه نه گرفتن دزد !
.
.
خواهرم از پله ها افتاده پایین ، عضلات کمرش کشیده شده !!!
از وقتی اینجور شده آب رو با نی میخوره …
خدایا من دیگه آرزویی ندارم …
.
.
همه نیمه ی گمشده و مکمل شونو پیدا کردن …
فصل دو نفره ها رسید ما هنوز متمم مون رو هم ندیدیم !
به ۳۰ درجه هم راضی شدیم دیگه ! نبود ؟؟؟ یه ۱۰ درجه ؟؟؟
.
.
داشتم ماشینو از توی حیاط میبردم بیرون یهو مامان بزرگم از توی بالکن داد زد :
+ ننه نیوفتی تو جوق
- گفتم جوق نه جوب
+ جوب نه جوووووووی
مامان بزرگم
من
لغت نامه دهخدا

نوشته شده در پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:یه کم بخند,ساعت 20:17 توسط ShiVa|

میگن تو بهشت بعد جمعه شنبه نیست یه راس باز پنشنبه میاد …
.
.
ﻭﺍﺳﻪ ﻣﻮﻫﺎﯼ ﺧﺸﮏ ﻭ ﭼﺮﺏ ﻭ ﻣﻌﻤﻮﻟﯽ ﻭ ﺭﻧﮓ ﺷﺪﻩ ﺷﺎﻣﭙﻮ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﺮﺩﻥ ﻭﻟﯽ ﻭﺍﺱ ﻣﻮﻫﺎﯼ ﮐﺜﯿﻒ ﺷﺎﻣﭙﻮ ﺩﺭﺳﺖ نه …
.
.
اینایی که با یه جمله مسیر زندگیشون عوض میشه ؛ فرمون زندگیشون هیدرولیکه فک کنم …
.
.
از والدین محترم تقاضا دارم وقتی توی یه محیط پر رفت و آمد بچه تون رو به صورت افقی بغل میکنین ، حتما کفشاشو دربیارین …
.
.
یکی از مشکلات دوران تحصیل اینه که وقتی گرسنت میشه نمیتونی درس بخونی ، وقتی هم که سیر میشی نمیتونی درس بخونی …
ولی مشکل اصلی تر اینه که حد وسط نداره ، یا گرسنه ای یا سیر !!!
.
.
شروع فصل حساسیت ، عطسه ، آویزانی دماغ ، یادآوری وحشت از شروع درس و مشق، آنفولانزا ، پنی سیلین و هزاران پدیده‌ی قشنگ دیگر مبارک باد …
.
.
یه دفتر خریدم ١١تومن ، موندم توش بنویسم یا قاب کنم بزنم به دیوار …

نوشته شده در پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:بخند بابا,ساعت 20:15 توسط ShiVa|

روز اول مهر تنها کار مفیدی که انجام میشد نیمکت بندی بچه ها بود …
کوچولوها نیمکتای اول
درازا نیمکتای آخر
روز دوم باز هرکی هرجا دلش میخواس مینشست …
.
.
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺍﻭﻟﻢ ﺗﻮ ﺩﺭﺳﺎﻱ ﺣﻔﻈﻲ ﻣﺸﻜﻞ ﺩﺍﺷﺘﻢ ، ﻋﻮﺿﺶ ﺗﻮ ﺩﺭﺳﺎﻱ ﻣﺤﺴﺒﺎﺗﻲ ﻛﻼ ﺭﻳﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ !!!
.
.
یه وختایی نمیرم دمه یخچال که پیشه من شرمنده نشه … خدا هیچ یخچالی رو شرمنده ی صاحبش نکنه …
.
.
من روانی عزت نفس کسانی هستم که شماره تلفنشونو پشت در توالت مینویسن …
.
.
یکی از دلایلی که من تا حالا نرفتم خارج اینه که اونجا یکشنبشون جمعه س ، جمعه همه حالش به اینه که جمعه باشه …
.
.
دخترایی که امسال دانشجو شدید ، هیچ فکر کردید که چی بپوشید ؟؟؟ .
.
به بعضیام باید بگی یه برنامه ای بزار دیگه نبینمت !
.
.
اینایی که برای تبریک تولد مینویسن HBD ، اینا خیلی آدمای مهمی هستن ، خیلی وقتشون کمه باید برن جونه چند نفرو همزمان نجات بدن …
.

نوشته شده در پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:[;,ساعت 20:14 توسط ShiVa|

به مامانم میگم سرم درد میکنه… میگه چرا ؟
میگم شاید تومور مغزی دارم …
میگه خفه شو ذلیل مرده … این حرفا چیه میزنی؟؟!!!
منظورش اینه که خدا نکنه عزیزم !!! ….البته فکر کنما!!!



دیشب داداشم تو خواب هذیون میگفت و جیغ میکشید …
رفتم تو اتاق میبینم بابام بالا سرشه !!
میگم خوب بیدارش کن !
میگه بذار کابوسشو ببینه ،
اینهمه پول دی وی دی میده فیلم ترسناک میگیره….
بزار سه بعدیشم ببینه…
فک و فامیله داریم!!



تو یه مهمونی زن عموم برادرامو دیده یکی یکی اسم میبره میگی ایشالا عروسی آقا ... عروسی آقا ... به من که میرسه میگه ایشالا لیسانس بگیری !
بابا به کی بگم درس چه درد من می خوره ؟
فک و فامیل داریم؟



دیشب بابام میگه برو از اینترنت لیست دارایی رو بگیر.میگم خوب پدر من باید سایت بدی .داری آدرسشو؟میگه آره.گفتم بده.با اعتماد به نفس فراوان گفت:www.com



با فک و فامیل ، نشستیم اسم و فامیل بازی کردیم ،
دائیم برای میوه با “ی” نوشته ” یه کیلو خیار ” !!!!!!
همچین هم اصرار میکنه درسته که آدم شک میکنه حتما راست میگه



به بچه پسرخالم ميگم اسم بابات چيه؟ ميگه: گاو!! ميگم: عيبه، مگه آدم به باباش ميگه گاو؟ ميگه خودش هميشه بهم ميگه گوساله پس حتما خودش گاوه ديگه!!
فك و فاميل منطقي داريم ما؟! قدرت استدلالش منو كشته!!







 

نوشته شده در شنبه 1 مهر 1391برچسب:فک و فامیله,ساعت 19:13 توسط ShiVa|

اگه کسی به تو نگاه  کرد و قلبت لرزید عجله نکن

چون ممکنه کاری با قلبت بکنه که چشمات بلرزن . . .



اگر افتادی مهم نیست ، به شرطی که موقع بلند شدن از زمین چیزی برداری . . .




هنگامی که دوستی به مشکلی برخورده است ، او را با پرسیدن اینکه :

“چه کاری میتونم برات انجام بدم” آزار ندهید

یک فکر مناسب بکنید و آن را انجام دهید . . .



باد می وزد …

میتوانی در مقابلش هم دیوار بسازی ، هم آسیاب بادی

تصمیم با تو است . . .




وقتی از شادی به هوا میپری ، مواظب باش کسی زمین رو از زیر پاهات نکشه . . .



بیا لبخند بزنیم بدون انتظار هیچ پاسخی از دنیا . . .



نامم را پدرم انتخاب کرد ، و نام خانوادگیم را یکی از اجدام ،

دیگر بس است ، راهم را خودم انتخاب خواهم کرد

( دکتر علی شریتی )




هرگز از کسی که همیشه با من موافق بود ، چیزی یاد نگرفتم . . .

( دکتر علی شریعتی )




در دعا کردن باید مانند مثل کودکی باشی که شب را به راحتی

می خوابد ، چون اطمینان دارد که صبح ، چیزی را که از پدرش

خواسته آماده است . . . (اسکوال شین )

نوشته شده در چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:اس ام اس فلسفی 91,ساعت 19:49 توسط ShiVa|

پیامک خنده دار

دو خصوصیت فقط و فقط تو رانندگی بانوان دیده میشه

۱ – راه نمیرن !

۲ – راه نمیدن !

نوشته شده در چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:رانندگی,ساعت 19:41 توسط ShiVa|

 

یه زمانی عطر می‌زدیم که بو بدیم

الان عطر می‌زنیم که بو ندیم !

نوشته شده در چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:عطر,ساعت 19:34 توسط ShiVa|

زمان مکالمات تلفنی

پسر به پسر = ۰۰:۰۰:۵۹

مادر به پسر = ۰۰:۱۰:۳۰

پدر به پسر = ۰۰:۰۲:۳۶

پسر به دختر = ۰۱:۱۵:۰۱

دختر به دختر = ۰۰:۲۹:۵۹

دختر به پسر = ۰۰:۰۰:۰۵

 

 

واقعیت با اینکه تلخه ولی همینه....

ولی من با دوستام یعنی دخی به دخی بالای 90 دقیقه حرف میزنم...

و موارد دیگر بجز دوستام(پدر و فامیل و ...) 3 ثانیه بیشتر نمیشه!

 

نوشته شده در چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:زمان مکالمه,ساعت 19:31 توسط ShiVa|

اخطار :

مشترک عزیز :

شما جزء افرادی هستید که به سختی برای ما مسیج میفرستید

در صورت ادامه این بی مرامی شماره شما حذف خواهد شد !

حرف مفت هم نباشه !

نوشته شده در چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:اخطار,ساعت 19:29 توسط ShiVa|

اساتيد و محققين دانشگاه پرينستون آمريكا اين تست را بعنوان شگفتي بزرگ
روانشناسي در قرن 21 معرفي كرده اند...
*
**
*
از منابعي هم افشا شده كه شركت گوگل از اين تست در آزمون استخدامي مديران
ارشدش استفاده مي كند...


پاسخ صحيح به اين تست در كمتر از 30 ثانيه نشان دهنده بهره هوشي حداقل 140 مي
باشد...
...
*
**
**
*جاهای خالی رو با چه اعدادی باید پر کرد؟*
10, 20, ....., 15, 1000, ......, 16

عجله نکنید...
فقط کمی فکر کنید، سوال زیاد مشکلی نیست ولی اگر قادر به حل این سوال باشید
نشان فعالیت خوب سمت راست مغز شماست.
برای دیدن جواب صحیح بريد پايين.
.
.
.
.
.
..
.
.
.
..
.
.
.
.
.
.
.
.
.
..
.
10, 20, 3, 15, 1000, 60, 16
*ده بیست سه پونزه هزارو شصت و شونزده!!!!!!!!!*






<
فحش نديا . هوش تو كمه من چيكار كنم


نوشته شده در یک شنبه 19 شهريور 1391برچسب:تست,ساعت 17:11 توسط ShiVa|

یک دسته راهزن جلوی یک اتوبوس را می گیرند. سردسته شون میگه همه پیاده شین!
یک دختر کوچولو مادر بزرگ شو نشون میده میگه: ببخشید، مادر بزرگ من هم پیاده شه؟ آخه ۸۰ سالشه.
راهزن: وقتی میگم همه یعنی همه! همه پیاده میشن.
راهزن: همه مردها وایسن سمت چپ، همه زنها سمت راست.
... ...
دختر کوچولو میگه: ببخشید، مادر بزرگ من هم وایسته؟ آخه ۸۰ سالشه.
راهزن میگه: وقتی میگم همه یعنی همه
!
همه دستورشو انجام میدن.
راهزن میگه: مردها همه پولهاتون را درآرین بندازین جلوی پاتون. زنها همه لخت شین!
دختر کوچولو میگه: ببخشید، مادر بزرگ من هم لخت شه؟ آخه ۸۰ سالشه.
راهزن میگه: وقتی میگم همه یعنی همه!
راهزن ادامه میده میگه: همه زن­ها بروند پشت اون درخت­ها. میخواهیم به همه تجاوز کنیم!
دختر کوچولو میگه: ببخشید مادر بزرگ من آخه ۸۰ ......
مادر بزرگ داد میزنه سر دختر میگه: خفه شو دیگه، وقتی میگه همه یعنی همه!!!!!
 

نوشته شده در یک شنبه 19 شهريور 1391برچسب:همه یعنی همه,ساعت 17:0 توسط ShiVa|


امتحان شفاهی فیزیک در دانشگاه


استاد سختگیر فیزیک اولین دانشجو را برای پرسش فرا میخواند و سئوال را مطرح میکند
شما در قطاری نشسته اید که با سرعت هشتاد کیلومتر در ساعت حرکت میکند و ناگهان شما گرما زده شده اید، حالا چکار میکنید؟

دانشجوی بی تجربه فورا ً جواب میدهد
من پنجره کوپه را پائین میکشم تا باد بوزد

اکنون پروفسور میتواند سئوال اصلی را بدینترتیب مطرح کند
حال که شما پنجره کوپه را باز کرده اید، در جریان هوای اطراف قطار اختلال حاصل میشود
و لازم است موارد زیر را محاسبه کنید
محاسبه مقا ومت جدید هوا در مقابل قطار؟
تغییر اصطکاک بین چرخها و ریل؟
آیا در اثر باز کردن پنجره، سرعت قطار کم میشود و اگر آری، به چه اندازه؟
حسب المعمول دهان دانشجو باز مانده بود و قادر به حل این مسئله نبود و سرافکنده جلسه امتحان را ترک کرد
همین بلا سر بیست دانشجوی بعدی هم آمد که همگی در امتحان شفاهی فیزیک مردود شدند
پروفسور آخرین دانشجو را برای امتحان فرا میخواند و طبق معمول سئوال اولی را میپرسد
شما در قطاری نشسته اید که با سرعت هشتاد کیلومتر در ساعت حرکت میکند و ناگهان شما گرما زده شده اید، حالا چکار میکنید؟
این دانشجوی خبره میگوید؛ من کتم را در میارم
پروفسور اضافه میکند که هوا بیش از اینها گرمه
دانشجو میگه خوب ژاکتم را هم در میارم
هوای کوپه مثل حمام زونا داغه
دانشجو میگه اصلا ً لخت مادر زاد میشم
پروفسور گوشزد میکند که دو آفریقائی نکره و نانجیب در کوپه هستند و منتظرند تا شما لخت شی
دانشجو به آرامی میگوید
میدانید آقای پروفسور، این دهمین بار است که من در امتحان شفاهی فیزیک شرکت میکنم واگر قطار مملو از آفریقائیهای شهوتران باشد، من آن پنجره لامصب را باز نمیکنم

نوشته شده در یک شنبه 19 شهريور 1391برچسب:امتحان شفاهی فیزیک در دانشگاه,ساعت 16:58 توسط ShiVa|

استاد همه حاضرند!
 
 


 
دوستی می گفت
خیلی سال پیش که دانشجو بودم، بعضی از اساتید عادت به حضور و غیاب داشتند
تعدادی هم برای محکم کاری دو بار این کار را انجام میدادند، ابتدا و انتهای کلاس ، که مجبور باشی تمام ساعت را سر کلاس بنشینی.
هم رشته ای داشتم که شیفته ی یکی از دختران هم دوره اش بود.
هر وقت این خانم سر کلاس حاضربود، حتی اگر نصف کلاس غایب بودند، جناب مجنون می گفت:
استاد همه حاضرند!
و بالعکس، اگر تنها غایب کلاس این خانم بود و بس، می گفت:
استاد امروز همه غایبند، هیچ کس نیامده!
در اواخر دوران تحصیل ازدواج کردند و دورادور می شنیدم که بسیار خوب و خوش هستند.
 
امروز خبردار شدم که آگهی ترحیم بانو را با این مضمون چاپ کرده است:
هیچ کس زنده نیست ... همه مردند



مردان هم قلب دارن
فقط صدایشان، یواش تر از صدای قلب یک زن است!
مرد ها هم در خلوتشان برای عشقشان گریه میکنند!
شاید ندیده باشی؛ اما همیشه اشک هایشان را در آلبوم دلتنگیشان قاب میکنند!
هر وقت زن بودنت را میبینم؛ سینه ام را به جلو میدهم،صدایم را کلفت تر میکنم
... تا مبادا...لرزش دست هایم را ببینی !
مرد که باشی ... دوست داری ... از نگاه یک زن مرد باشی ..!
نه بخاطر زورِ بازوها






 

نوشته شده در یک شنبه 19 شهريور 1391برچسب:آخییییییییییییییی,ساعت 16:49 توسط ShiVa|

 
مردی با دوچرخه به خط مرزی میرسد.
 
 
او دو کیسه بزرگ همراه خود دارد.
 
 
مامور مرزی میپرسد : « در کیسه ها چه داری؟». او میگوید «شن»
 
 
مامور او را از دوچرخه پیاده میکند و چون به او مشکوک بود ، یک شبانه روز او را بازداشت میکند ، ولی پس از بازرسی فراوان ، واقعاً جز شن چیز دیگری نمییابد.
 
 
بنابراین به او اجازه عبور میدهد.
 
 
هفته بعد دوباره سر و کله همان شخص پیدا میشود و مشکوک بودن و بقیه ماجرا...
 
 
این موضوع به مدت سه سال هر هفته یک بار تکرار میشود و پس از آن مرد دیگر در مرز دیده نمیشود.
 
 
یک روز آن مامور در شهر او را میبیند و پس از سلام و احوال پرسی ، به او میگوید : من هنوز هم به تو مشکوکم و میدانم که در کار قاچاق بودی ، راستش را بگو چه چیزی را از مرز رد میکردی؟
 
 
قاچاقچی میگوید : دوچرخه!
 
 
بعضی وقت ها موضوعات فرعی ما را به کلی از موضوعات اصلی غافل میکند
 

 

 

 

نوشته شده در یک شنبه 19 شهريور 1391برچسب:شن,ساعت 16:36 توسط ShiVa|


امید
تعدادي موش آزمايشگاهي رو به استخر آبي انداختند و زمان گرفتند تا ببينند چند ساعت دوام ميارند. حداكثر زماني رو كه تونستند دوام بيارند 17 دقيقه بود.سري دوم موشها رو با توجه به اينكه حداكثر 17 دقيقه مي تونند زنده بمونند به همون استخر انداختند. اما اين بار قبل از 17 دقيقه نجاتشون دادند.بعد از اينكه زماني رو نفس تازه كردند دوباره اونها رو به استخر انداختند. حدس بزنيد چقدر دوام آوردند؟
26
ساعت
پس از بررسي به اين نتيجه رسيدند كه علت زنده بودن موش ها اين بوده كه اونها اميدوار بودند تا دستي باز هم اونها رو نجات بده و تونستند اين همه دوام بيارند!!
 
 
 
..............پس چه دستی بالاتر از دست خدا...............

نوشته شده در یک شنبه 19 شهريور 1391برچسب:امید,ساعت 16:31 توسط ShiVa|

 

چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار


مصیبت وارده را به هموطنان عزیزمان بویژه

 هموطنان آذری زبان تسلیت عرض مینماید

ما را در غم خود شریک بدانید ، امروز ایران به یادتان سیاهپوش است …

 

نوشته شده در پنج شنبه 26 مرداد 1391برچسب:تسلیت,ساعت 17:34 توسط ShiVa|

یکی از دوستام تعریف می کرد : "با اتوبوس از یه شهر دیگه داشتم میومدم یه بچه ء 5-6 ساله رو صندلی جلویی بغل مامانش یه شکلات کاکایویی رو هی میگرف طرف من هی میکشید طرف خودش. منم کرمم گرفت ایندفعه که بچه شکلاتو آورد یه گاز بزرگ زدم!بچه یکم عصبانی شد ولی مامان باباش بهش یه شکلات دیگه دادن.خیلی احساس شعف میکردم که همچین شیطنتی کردم .یکم که گذشت دیدم تو شکمم داره یه اتفاقایی میوفته.رفتم به راننده گفتم آقا نگه دار من برم دستشویی. خلاصه حل شد.یه ربع نگذشه بود باز همون اتفاق افتاد.دوباره رفتم...سومین بار دیگه مسافرا چپ چپ نیگا میکردن.اینبار خیلی خودمو نگه داشم دیدم نه انگار نمیشه رفتم راننده گفت برو بشین ببینیم توام مارو مسخره کردی...رفتم نشستم سر جام از مامان بچه پرسیدم ببخشید این شکلاته چی بود؟گفت این بچه دچار یبوسته، ما روی شکلاتا مسهل میمالیم میدیم بچه میخوره!!!خلاصه خیلی تو مخمصه گیر کرده بودم.خیلی به ذهنم فشار آوردم بالاخره به خانومه گفتم ببخشید بازم ازین شکلاتا دارین؟گف بله و یکی داد..رفتم پیش راننده گفتم باید اینو بخورین. الا و بلا که امکان نداره دستمو رد کنین.خلاصه یه گاز خوردو من خوشحال اومدم سر جام . ده دقیقه طول نکشید راننده ماشینو نگه داشت!!!منم پیاده شدم و خوشحال از نبوغی که به خرج دادم! یه ربع بعد باز ماشینو نگه داشت...! بعد منو صدا کرد جلو گفت این چی بود دادی به خورد من؟ گفتم آقا دستم به دامنت منم همین مشکلو داشتم! کار همین شکلاته بود!شما درکم نمیکردین! خلاصه راننده هر یه ربع نگه میداشت منو صدا میکرد میگفت هی جوون! بیا بریم!
 
نتیجه اخلاقی : وقتی دیگران درکتون نمی کنند ، یه کاری کنید درکتون کنند.!!!

نوشته شده در یک شنبه 22 مرداد 1391برچسب:درک کردن,ساعت 16:4 توسط ShiVa|



 
کودکی به مامانش گفت، من واسه تولدم دوچرخه می خوام. دنی پسر خیلی شری بود. همیشه اذیت می کرد. مامانش بهش گفت آیا حقته که این دوچرخه رو برات بگیریم واسه تولدت؟
دنی گفت، آره. مامانش بهش گفت، برو تو اتاق خودت و یه نامه برای خدا بنویس و ازش بخواه به خاطر کارای خوبی که انجام دادی بهت یه دوچرخه بده .
نامه شماره یک
سلام خدای عزیز
اسم من دنی هست. من یک پسر خیلی خوبی بودم و حالا ازت می خوام که یه دوچرخه بهم بدی .
دوستار تو
دنی
دنی کمی فکر کرد و دید که این نامه چون دروغه کارساز نیست و دوچرخه ای گیرش نمی یاد. برا همین نامه رو پاره کرد.
نامه شماره دو
سلام خدا
اسم من دنیه و من همیشه سعی کردم که پسر خوبی باشم. لطفاً واسه تولدم یه دوچرخه بهم بده .
دنی
اما دنی یه کمی فکر کرد و دید که این نامه هم جواب نمی ده واسه همین پارش کرد.
نامه شماره سه
سلام خدا
اسم من دنی هست. درسته که من بچه خوبی نبودم ولی اگه واسه تولدم یه دوچرخه بهم بدی قول می دم که بچه خوبی باشم.
دنی
دنی کمی فکر کرد و با خودش گفت که شاید این نامه هم جواب نده. واسه همین پارش کرد. تو فکر فرو رفت . رفت به مامانش گفت که می خوام برم کلیسا. مامانش دید که کلکش کار ساز بوده، بهش گفت خوب برو ولی قبل از شام خونه باش.
دنی رفت کلیسا. یکمی نشست وقتی دید هیچ کسی اونجا نیست، پرید و مجسمه مادر مقدس رو کش رفت ( دزديد ) و از کلیسا فرار کرد.
بعدش مستقیم رفت تو اتاقش و نامه جدیدش رو نوشت.
نامه شماره چهار سلام خدا
مامانت پیش منه. اگه می خواییش، واسه تولدم یه دوچرخه بهم بده....!!
دنی

نوشته شده در چهار شنبه 18 مرداد 1391برچسب:دنی و نامه,ساعت 10:33 توسط ShiVa|

خواجه عبدالله انصاری فرمود:

بدانکه:
نماز زیاده خواندن، کار پیرزنان است

و روزه فزون داشتن، صرفه ی نان است

و حج نمودن، تماشای جهان است

اما نان دادن، کار مردان است....

نوشته شده در چهار شنبه 18 مرداد 1391برچسب:خواجه عبدالله انصاری,ساعت 10:31 توسط ShiVa|

سلام ... من از اداره برق مزاحمتون می شم ... شما شاکی خصوصی دارین !!!! اخه برق چشماتون یه نفر رو کشته




نوشته شده در دو شنبه 16 مرداد 1391برچسب:جک خفن, خفن , جک 91 ,جک باحال, اس ام اس , اس باحال, اس خنده دار,ساعت 10:41 توسط ShiVa|

داشتم یه آهنگ دانلود میکردم از 30 دقیقه 5 دقیقه ی آخرش بود یه لحظه از اتاقم اومدم بیرون بعد دیدم بابام اومده میگه ببخشید حواسم نبود قطعش کردم.فک و فامیله ما داریم!!!




 

نوشته شده در یک شنبه 15 مرداد 1391برچسب:جک,خنده,خفن,ساعت 18:8 توسط ShiVa|


آخرين مطالب
» ثروتمند
» بخند بابا
» آمپول
» بخندیم
» یه کم بخند
» بخند بابا
» [;
» فک و فامیله
» اس ام اس فلسفی 91
» رانندگی
» عطر
» زمان مکالمه
» اخطار
» تست
» همه یعنی همه
» امتحان شفاهی فیزیک در دانشگاه
» آخیییییییییییییییییییییی
» شن
» امید
» مردم آذربایجان تسلیت
» درک کردن
» دنی و نامه
» خواجه عبدالله انصاری
» برق
» اس ام اس
» فک و فامیله
» آیا میدانستید؟؟؟ سری جدید
» متولدین کدام ماه ها بیشتر عمر می کننده؟!
» پندهای طلایی انیشتن
» گل عجیبی به شکل میمون

Design By : Pichak